ممد راجرز، اپوزیسیون دنیا آمد، اپوزیسیون زیست و اپوزیسیون هم قرار بود از دنیا برود که نرفت، … زنش و سهتا بچههاش برداشته بودند رفته بودند خانه پدرشان پلنگ و جعفر پلنگ وسط میدون حمزهئیان جوری که هر کی تا هر شعاعی از میدان هم که ایستاده بشنود چنگالهاش را باز کرده بود، صدا را داده بود توی سرش و گفته بود نوکر دخترم و نوههام هم هستم، پس چه! تو خونه خودم هم بهتر میخورن هم بهتر میپوشن! ممد رفت…
۱. بیادِ کارو، اصغرِ کمپانی و همهٔ آنها که سینما، دل و رودهشان را آورد توی حلقشان. کُشتشان… باز زندهشان کرد… ولی نه دیگه مث سابق!۲. دربارهٔ فیلمها یا کاراکترهایِ کالتِ سینما، چه ایران و چه جهان...