داستان جین گودآل، دختری که زندگی خود را رها کرد تا با شامپانزه ها زندگی کند. |
منبع: کتاب زندگی من با شامپانزهها |
حامی: کارنامه |
دستیار مطمئن شما در خرید و فروش خودرو |
جین گودآل منشی دکتر لوییس لیکی بود. یک جانورشناس و دیرینهشناس باسابقه که درباره گذشته انسان تحقیق میکرد. دکتر لیکی میخواست درباره شباهتهای بین نخستیسانان و انسانها بیشتر بداند. او میخواست فردی را چندین ماه به پیش شامپانزهها بفرستد تا از نزدیک با این حیوانات زندگی و رفتار آنها را بررسی کند. و جین گودآل کسی بود که انجام این ماموریت را قبول کرد.
گودآل به گامبی واقع در آفریقای جنوبی نقل مکان کرد. او در آنجا میبایست ۶ ماه با شامپانزهها زندگی میکرد و نتایج بررسیهایش را برای لیکی میفرستاد. اما شامپانزه ها جین را به سرزمین خود راه نمیدادند. برای آنها دختر جوان یک غریبه بود و آنها از او میترسیدند.
جین هر روز روشهای جدیدی را برای نزدیک شدن به این حیوانات امتحان میکرد تا اینکه یکی از شامپانزهها به او اعتماد کرد. ریش سفید از بزرگان قبیله بود و اعتماد وی به جین باعث شد که دیگر شامپانزهها نیز کم کم حضور او را بپذیرند. جین گودآل اکنون بخشی از امپراطوری شامپانزهها بود.
اما ورود گودآل به قبیله تنها آغاز ماجرا بود. او اکنون میتوانست زندگی این موجودات را از نزدیک بررسی کند. در این بررسیها او متوجه شباهتهای عجیب و شگفت انگیز شامپانزهها و انسانها شد و ارسال این یافتهها به دکتر لیکی انقلابی را در دانش انسان شناسی ایجاد کرد. انقلابی که درک انسان از گذشتهاش، ارتباطش با دیگر موجودات و شناختی که از خود داشت را برای همیشه تغییر داد…
در اولین قسمت از مجموعه امپراطوری شامپانزهها داستان سالهای اولیه زندگی جین گودآل در گامبی و تحولات شگفت انگیز او در علم را بشنوید.
مجموعه رادیوم (قسمت اول – قسمت دوم)
اولین نفر کامنت بزار
داستان جنگ دو دادستان با س...
تاریخچهای کوتاه درباره خش...
داستان روانشناسی باهوش، یک...
داستان اشتباه بزرگ انیشتین...
داستان گرانش اضافی، ابرخوش...
داستان دو شامپانزه، یک جای...
به دنیای عجیب و غریب تئوری...
«نبرد سه غول الکتریسیته: <...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است