• 9 سال پیش

  • 120

  • 11:35

شیر و شکر

شنوتو
0
توضیحات
یكی بود یكی نبود. غیر از خدای مهربان هیچ‌كس نبود. "خاركني خري داشت كه تا مي توانست از گرده اش كار مي كشيد. صبح ها سوارش مي شد؛ مي رفت به صحرا و عصرها همه خارهايي را كه كنده بود بارش مي كرد و خودش هم مي رفت آن بالا رو پشته خارها مي نشست و برمي گشت به خانه و شب ها يك مشت كاه پوسيده جلوش مي ريخت." شما می توانید به ادامه این داستان گوش فرا دهید .

shenoto-ads
shenoto-ads