توضیحات
غزل شماره 9:
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژده گل بلبل خوش الحان را
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ريحان را
گر چنين جلوه کند مغبچه باده فروش
خاکروب در ميخانه کنم مژگان را
ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ترسم اين قوم که بر دردکشان میخندند
در سر کار خرابات کنند ايمان را
يار مردان خدا باش که در کشتی نوح
هست خاکی که به آبی نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
کان سيه کاسه در آخر بکشد مهمان را
هر که را خوابگه آخر مشتی خاک است
گو چه حاجت که به افلاک کشی ايوان را
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزوير مکن چون دگران قرآن را
تعبیر غزل 9:
از روزهای جوانی استفاده کنید و قدر آن را بدانید که وقتی از دست رفت دیگر بازنخواهد گشت. مدتی است برای اتفاقی خوب دعا می کنید، به زودی خبری خوش به شما خواهد رسید. همواره به یاد خدا باشید.روزهای خوش در راه است و تلاش های شما به نتیجه خواهد رسید. ایمان به خدا و تلاش در نهایت شما را به آرزوهای تان خواهد رساند. بیش از حد به دنیای مادی نچسبید و از خدا و قرآن کمک بخواهید تا از همه بلایا و اتفاقات ناخوشایند دور بمانید.