توضیحات
آخر شب یهومیبینی یک چیزی مهم ،مثل قوای جوونی،مثل توان زندگی،که همیشه همراهت بوده ازت کم شده و شاید یک دزد آروم،بی صدا،و بی اسم از لا به لای ذهنت ،از وجودت،از تنت، اون رو برداشته
یه طوری که دیگه توانی توی تنت نمونده
کی بوده یا چی بوده که تونسته این کار رو با تو بکنه
کار سخت؟
فشار ذهنی سنگین؟
اصلا کی بهش اجازه داده