این ماجرا، تا کجای چشم تو طول میکشد
این حادثه، تا کجای دستهای من
این قصهها، تا کجای شب تکرار، تکرار میشود
ای یار، ای دلدار
این سرزمین، تا کجای چشم تو طول میکشد
این ابرها، تا کجای اشکهای من
این سرنوشت، تا کجای زمان تاب، تاب میخورد
ای یار، ای دلدار
رودهاتو فراموش میکنم
قلههاتو فراموش میکنم
پاهام، گیر میکنند توی دشتهای کویرت
دستهام، چنگ میزنند به ابرهای بیبارانت
من پرواز میکنم، تا دورتر از دستهای تو
من پرواز میکنم، تا دورتر از آغوشت
من پرواز میکنم، تا خیابانهایی سرد
که وقتی فریاد میزنم مادر مادر، هیچکس نشنود
این خاطرات، تا کدام دفترچه طول میکشد
این ماجرا، به کدام سریال راه مییابد
این آوازها، تا کدام گوش ناشنوا تکرار، تکرار میشود
دروغ گفتهاند که آفتاب همهجا سرخ است
دروغ گفتهاند که آسمان همهجا آبیست
من آفتاب را سرختر
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است