من تا نگاهم بر روی تو افتاد شب معجزه ای شد که در چشم تو رخ داد
خورشید درخشید به دریای تو تابید دریا صدایی شد به آواز من افتاد
صد بار اگر افتادم از پا ننشستم صد شب غم آمد ولی من نشکستم
من در پی شهر تو صد بار دویدم تو جایزه ای شد که جهان داد به دستم
ای ماه فروزان و ای خسرو خوبان آن شعله ی جان بردار غمها را بسوزان
ای شادی جان من ای دلبر و دلدار فردا از آن ماست تقدیر بگردان
ای چشمه ی جوشانم ای باغ بهارم جز بستنِ دل با تو که من چاره ندارم
هم راز منو هم سفرم باش که با تو همراه تو بر سایه ی شب دل نسپارم
صد بار تو را دیدم صد بار شنیدم شیرین تر از این درد به عمرم نچشیدم
من با تو قراریست که از آغاز نهادیم تو عهد شکستی ولی من نبریدم
ای ماه فروزان و ای خسرو خوبان آن شعله ی جان بردار غمها را بسوزان
ای شادی جان من ای دلبر و دلدار فردا از آن ماست تقدیر بگردان
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است