تویه تاریکی شب آه در جریان بود
زل زدم به آسمون عینکم دودی شد
با صدایه زنگه در یهو بارون بارید
دستایه خونه پُر از گُل داوودی شد
ماه از راه رسید روی راه پله نشست
دکمه های قلبِ من دونه دونه ش گل شدن
گفتم این یه معجزش خیره شد به آسمون
همه ی ستاره ها دونه دونه گل شدن
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق
مهربونی ای عشق نازنینی ای عشق
آخرین تیکه ی این جورچینی ای عشق
نخه بادبادکمو یه جوری وا میکرد
که تا هر جا خواستم بتونم پر بکشم
یه جوری تشنم کرد که میشد دریا رو
مثه یه لیوان آب یه نفس سر بکشم
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است