مرا
تو
بي سببی
نيستی
به راستی
صلت كدام قصيده ای
ای غز
ستاره باران ِكدام سلامی
به آفتاب
از دريچه ی تاريك
كلام از نگاه تو شكل مي بندد
خوشا خوشا خوشا نظر بازيا كه تو آغاز می كنی
النساءُ مثلي
النساءُ مثلي
النساءُ مثلي
شب ندارد سر خواب
مي دود در رگ باغ
باد با آتش تيزابش فريادكشان.
پنجه مي سايد بر شيشة در
شاخ يك پيچك خشك
از هراسي كه ز جايش نربايد توفان.
ندا پارسا
عالی بود
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است