تا ماهِ شب افروزم پشتِ این پرده ها نهان است
بارانِ دیده ام، هَمدمِ شبم یارِ آنچنان است
جان می لرزد که ای وای اگر دلم دیگر برنگردد
ماهَم به زیر خاک و دلم در این ظلمتِ زمان است
ای باران
ای باران
از غصه ام آگاهی
بزن نَم به خاکَش
ز اشکم نپرسد چرا تنهایی
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است