توضیحات
این نمایش درباره خواستگاری و ازدواج دختر عمو و پسر عمویی در شهر بم است که از کودکی برای هم در نظر گرفته شده اند. اما آنها راضی به این ازدواج نیستند. تا اینکه ناگهان زلزله ای شدید همه جا را می لرزاند و...
بامدادی که یادآور خاطرهای بسیار تلخ در تاریخ کشور ماست، سالها در اذهان مردم ایران باقی خواهد ماند. آن هنگام که ساکنان و روستاهای اطراف آن در خواب بودند، ناگهان زلزلهای رخ داد و شهری با 90 هزار نفر ساکن زیرورو شد. خرابی این زلزله تا شعاع بیش از 50 کیلومتر را دربر گرفت و باعث ویرانی بسیاری از خانهها، ادارات و مزارع و طرحهای عمرانی، کشاورزی، فرهنگی و ورزشی شد. این زلزله مهیب، شهر بم و روستاهای اطراف آن را به تلی از خاک تبدیل کرد.
طی ساعات بعد مشخص شد که آنچه بر بم گذشته هرگز از اذهان و خاطرهها محو نخواهد شد. شهر کهنی که تار و پود آن در پس زلزلهای ویرانگر در کمترین زمان ممکن در هم پیچید و با اهل و بنایش به ویرانه مبدل شد. شهر زیبایی که با ارگ باصلابتش قرنها در کویر خشک و بیآب و علف همچون ستارهای تابناک میدرخشید. آنگاه که خبر شهر ویران شده بم به گوش جهانیان رسید هیچکس باور نمیکرد اینچنین سرنوشتی در انتظار مردم این دیار بوده است.
در آن شب سرد و شبنمزده قرعه مرگ به نام بمیها افتاد و مردم کرمان داغدار عزیزانی شدند که در چند فرسخی شهرشان گرفتار قهر طبیعت شدند. حجم ویرانیها به قدری زیاد بود که گروههای اعزامی نمیدانستند از کدام سو آغاز کنند.
جزئیات
کارگردان:
نویسنده:
مترجم:
ناشر چاپی:
شابک:
سال انتشار: 7 سال پیش