محیط کار قرار بود جایی باشد برای همکاری، رشد و پیشرفت؛ اما گاهی بیشتر شبیه میدان مین است، پر از لبخندهای پلاستیکی و جملههای بهظاهر خیرخواهانهای مثل: «البته قصد دخالت ندارم... ولی فلانی انگار خیلی تمرکزش کمه!» یا «برای خودت میگم... اگه جای تو بودم اینقدر با رئیس شوخی نمیکردم.» بله، این همان ارکستر سمفونیک زیرآبزنی است که هر روز بیوقفه نواخته میشود.
زیرآبزنها موجوداتیاند با لباسی مرتب، زبانی شیرین و دفتری پر از نقشههای کوچک و بزرگ. آنها از سوختن دیگری لذت میبرند؛ نه چون چیزی به دست میآورند، بلکه چون تحمل دیدن شادی و موفقیت دیگران برایشان از زهر هم تلختر است. جالبتر اینجاست که اغلب سازمانها، به جای خاموش کردن این آتش، بطری نفتی هم رویش میریزند: «چقدر بچهی زرنگیه! همهچیز رو دقیق گزارش میده!»
این کتاب، «مستطاب زیرآبزنی»، قرار نیست نسخهی مثبتاندیشی بفروشد یا بگوید «همهچیز را با عشق ببینید». برعکس، قرار است آینهای باشد جلوی چهرهی همین روابط کثیف و بیمار. اگر خوششانس باشید، بعد از خواندنش فقط خواهید خندید؛ و اگر بدشانس باشید، چهرهی همکار خودتان را پشت هر جمله خواهید دید.
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است