پدر!
میخواستم دربارهات بنویسم؛
گفتم: یداللّهی؛
دیدم، علی است.
گفتم نان آور شبانه کوچه های دلم هستی؛ دیدم علی است.
خلوص تو در عشق ورزیدن را نوشتم و روح تو را از هر طرف پیمودم، به علی رسیدم.
آنگاه، دریافتم که تو، نور جدا شده ای از آفتاب علی هستی،
تا از پنجره هر خانه ای، هستی را گرما ببخشی و اینگونه بود که علی علیه السلام ، نماینده خدا و نبی شد
و پدر، نماینده علی علیهالسلام
تو را به من هدیه دادند و من امروز،
تمامی خود را به تو هدیه خواهم کرد؛ اگر بپذیری.
پدرم دوستت دارم
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است