مارگارت مک دونالد در کتاب صوتی گکو برو بخواب به داستان تمساح کوچولویی به نام کگو میپردازد که خواب از چشمان او ربوده شده! چرا که هرشب کرمهای شبتاب اطراف خانهی او را روشن میکنند و کگو در روشنایی خوابش نمیبرد. او تصمیم میگیرد برای حل مشکلش نزد رئیس دهکده برود... نویسنده در این کتاب به کودکان آموزش میدهد رعایت حقوق دیگران از اهمیت بالایی برخوردار است.
«جهان و جهانیان به هم مرتبطند. با بعضی چیزها تنها میتوانید کنار بیایید»... این پیامیست که مارگارت مک دونالد در کتاب صوتی گکو برو بخواب و در قالب داستانی ماجراجویانه تلاش کرده تا آن را به کودکان منتقل کند.
گکو تمساح کوچولویی بود که در یک جنگل زندگی میکرد. او جثهای کوچک، اما مشکلی بینهایت بزرگ داشت. هر شب کرمهای شبتاب اطراف خانهی او پرسه میزدند و چنان خانهی گکو را روشن میکردند که خواب از چشمان او ربوده میشد. و زمانی که گکو کم استراحت میکرد، تبدیل میشد به بداخلاقترین حیوان جنگل که تحملش واقعاً سخت بود!
گکو برای حل مشکل خود نزد فیل، رئیس دهکده رفت. او درخواستی چنین داشت: کرمهای شبتاب از همین امشب باید کار کردن در شب را کنار بگذارند... و چنین شد که درخواست تمساح کوچولوی داستان زنجیرهای از اتفاقات خندهدار را در جنگل رقم زد و زندگی همهی موجودات را پیچیده ساخت. در انتهای داستان گکو یاد گرفت هرکسی در دهکده هدف و وظیفهای دارد؛ کرم شبتاب تأمینکنندهی نور است، گاومیش هوای امنیت دهکده را دارد و سایر حیوانات هم به نحوی به دهکده خدمت میکنند.
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است