کتاب صوتی هیولاها هم از دکترها میترسند اثر والت دیزنی ماجرای جذاب دیگری از سالی و مایکی است. در این داستان سالی مریض شده و از رفتن به دکتر امتناع میکند و سرماخوردگیاش تشدید پیدا میکند تا اینکه...
در قسمتی از کتاب صوتی هیولاها هم از دکترها میترسند میشنویم:
سالی روز خوبی نداشت. او سرمای بدی خورده بود و بدجوری مریض شده بود و در خانه مانده بود. مایکی که دوست صمیمی سالی بود پیشش رفت و به او گفت: سالی، تو مثل یک توپ پشمالوی بزرگ از میکروب هستی! باید به دکتر بروی.
سالی گفت: اما من دوست ندارم پیش دکتر بروم. خودم خوب میشوم.
روز بعد، سالی به سر کار رفت. اما با بینی گرفته و سردرد، واقعا کار کردن را برای او سخت کرده بود. هر چی زمان میگذشت، سرماخوردگی سالی بدتر و بدتر میشد. او از سر میزش بلند شد و به سمت تالار درها رفت که دوستش مایکی رو دید…
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است