شاید این تجربه را داشتهاید که کسی که بسیار دوستش میداشتید و آیندهٔ درخشانی با او ترسیم کرده بودید، ناگهان رهایتان کرده و رفته است. کسی که در آغوشش آرام میگرفتید و ترسهایتان را با او به اشتراک میگذاشتید، حالا به غریبهترین فرد در این جهان تبدیل شده و دیگر وجود ندارد. شاید فکر میکردید که او بهترین دوست شما بوده اما حالا بهتمامی ویران شدهاید و خود را تنهاترین فرد در این کره خاکی میدانید.
آلن دوباتن به این درد خاص اسمی پرمعنا بخشیده و آن را «دلشکستگی» نامیده است. چراکه افراد در این مواقع واقعاً احساس میکنند که چیزی شیشهمانند در درونشان میشکند و تکههایش تمام وجودشان را در برمیگیرد. حتی شاید نتوانند ذرهای از چیزی را که حس میکنند، برای کسی توصیف کنند. گاهی احساس میکنند با این موضوع کنار آمدهاند و برایشان عادی شده است. اما در مواقعی خاص، شاید با بوییدن عطری یا گذر از خیابانی بهیکباره همه چیز را به یاد آورند و اندوه شدیدی تمام وجودشان را در برگیرد.
هرکسی در این دنیا روزی دلش شکسته است یا روزی خواهد شکست. گرچه حس میکنید که دلشکستگیتان شما را از باقی انسانها جدا میکند، اما در نهان شما را به هم نزدیکتر میکند. تقریباً هیچ کسی نیست که زندگی را بدون تجربۀ دلشکستگی به پایان برساند. عموماً در این لحظات سخت کمکم به خودتان میگویید که بهقدر کافی خوب نیستید و این جدایی نشانۀ آن است که دیگر همیشه با شما بدرفتاری خواهد شد.
کتاب دلشکستگی (Heartbreak) با این هدف نوشته شده که با طرح مسائلی در حوزه تاریخ، روانشناسی و کمی فلسفه به شما کمک کند، دل شکسته خود را کمی التیام ببخشید. با شنیدن این کتاب یاد میگیرید که واکنش شما به جدایی چگونه در شما ایجاد شده است. همچنین قادر خواهید بود در زمانی که ناامید هستید، روابط بعدی را در ذهن خود مجسم کنید. به این نتیجه خواهید رسید که هیچوقت تنها نیستید و رنج شما زمانی پایان خواهد یافت.
اولین نفر کامنت بزار
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است