برگ باد

بیشتر دوست‌داران کتاب و ادبیات جهان، گابریل گارسیا مارکز را با کتاب صد سال تنهایی به یاد می‌آورند. اثری شایسته تقدیر و شگفت‌انگیز که به خوبی می‌توان نبوغ و خلاقیت نویسنده را در آن مشاهده کرد. با این حال شاید بتوان گفت سنگ بنای این رمان مشهور، دوازده سال قبل در اولین کتاب مارکز با نام برگ باد (Leaf Storm) گذاشته شد. رمانی که برای اولین بار در سال 1955 به رشته تحریر درآمد و پس از هفت سال ناشری قبول کرد تا آن را منتشر نماید.

در این کتاب اولین بار با دهکده خیالی ماکوندو آشنا می‌شوید. سرزمینی کوچک در کلمبیا در نزدیکی ساحل اقیانوس اطلس که از یک سو با باتلاق و از سوی دیگر با رشته کوهی احاطه شده و پس از ورود صنعت موز و ایجاد کارخانه‌های مختلف، رونق بسیاری پیدا می‌کند و کم کم آباد می‌شود. دهکده‌ای که تاریخ به وجود آمدنش در رمان برگ باد روایت می‌شود و در کتاب صد سال تنهایی به اوج شهرت خود می‌‌رسد؛ به گونه‌ای که می‌توان از تاثیر بالای آن بر روی فرهنگ عمومی آمریکای لاتین به خصوص در کشور کلمبیا سخن گفت و ماکوندو را یکی از افسانه‌های بزرگ و اعجاب‌انگیز ادبیات جهان نامید.

داستان کتاب برگ باد در سال‌های 1903 تا 1928 رخ می‌دهد و سه شخصیت اصلی داستان، روایت‌های گوناگونی از ماجرای دفن کردن یک پزشک منفور در دهکده ارائه می‌دهند. گابریل گارسیا مارکز به خوبی توانسته در این اثر پیچیدگی‌های طبیعت انسان را نشان دهد و با دستکاری در زمان و استفاده از دیدگاه‌های متعدد در داستانش، سبک رئالیسم جادویی را وارد قصه‌اش کند.

قصه از جایی آغاز می‌شود که پزشکی عجیب، منزوی و مردم‌گریز در دهکده می‌میرد اما مردم حاضر نیستند که او را با احترام دفن کنند. چراکه در گذشته زمانیکه جنگ‌های داخلی در ماکوندو رخ داده، او حاضر نشده است که سربازان را مداوا کند و برخلاف سوگندنامه پزشکی‌اش، افراد زخمی را درمان نمی‌کند. علت این موضوع نیز به سال‌های پیش بازمی‌گردد؛ دورانی که شرکت موز در دهکده شروع به فعالیت می‌کند و دکترهایی جدید به آنجا می‌آیند. این موضوع باعث می‌شود که مردم از پزشک قدیمی‌شان رویگردان شوند و این مسئله بذر کینه را در دل این مرد می‌کارد و تا سال‌های سال و حتی پس از بسته شدن شرکت موز، آن را فراموش نمی‌کند.