تقریبا تمام انسانها خوبی را از صمیم قلب ستایش میکنند، اما خودشان چندان تلاشی برای خوب بودن نمیکنند. آنها در عین اینکه با صداقتی بیشائبه، از لزوم برخورداری از شرافت و انسانیت سخن میگویند، در بیشتر موقعیتهای زندگی به نحوی رفتار میکنند که گویی تا به حال کمترین آشنایی با این دو واژه نداشتهاند. این تناقض از کجا ریشه میگیرد؟ چرا خیر و نیکی تنها در وادی نظر پذیرفتنی و ضروری تلقی میشود، و در عمل تا این حد به آن بیاعتنایی میشود؟ اما شاید طرح سوالی اساسیتر از این نیز ممکن باشد: خوبی را چه کسی تعیین نموده است؟ به عبارتی، مگر جز این است که آنچه در یک بافت فرهنگی خاص به عنوان امر خوب شناخته میشود، ممکن است که در یک محیط فرهنگی دیگر به عنوان امری ناپسند نکوهیده گردد؟ اگر چنین باشد، صحبت کردن از خوبی بیپایه و بیاساس نیست؟ اینها برخی از مهمترین سوالاتیاند که آلن دوباتن در کتاب درباره خوب بودن (On Being Nice) به آنها پاسخ داده است.
او در این اثر شنیدنی، ابتدا برداشتهای گوناگون از مفهوم خوبی را در مهمترین نظامهای فکری و عقیدتی مغرب زمین بررسی نموده است. مثلا مفهوم خوبی در مسیحیت، پیوندی ناگسستنی با فضیلتِ تواضع دارد؛ تا آنجا که در کتاب مقدس، عیسای ناصری که به تعبیر مسیحیان «خدای متجسد» است، چونان خادمی دونپایه تصویر شده است. در مقابل، در نظام فکری رمانتیکها، تواضع نه تنها فضیلت نیست، بلکه از حقیرانهترین اشکال رذیلت است. به طور خلاصه، تلقی رمانتیکها (اگرچه در میانشان مسیحیان پرشوری نیز یافت میشده) از امر نیک، به کل متفاوت با تلقی مسیحی بوده است. غرض آنکه هیچگاه دربارهی اینکه نیکی چیست و انسان نیک کدام است، توافقی خدشهناپذیر میان انسانها وجود نداشته، و هر فردی بنا بر نظام عقیدتیای که به آن باور دارد، تعریف خاص خود از خوبی را پذیرفتنی میداند؛ و این امری است که آلن دوباتن به خوبی در فصول نخستین کتابش نشان داده است.
Maziyar. K.H
کتابی فوقالعاده برای امروز ما ایرانیان سپاس از آلن دوباتن ، انتشارات فخيم جیحون، و گوینده عزیز و شنوتوی گرامی ، درود .
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است