توضیحات
امیرحسن چهلتن وقتی از تهران میگوید باید قشنگ نشست پای حرفش چون او در تهراننویسی تخصص دارد. همهجای داستانهایش بالاخره شخصیتی به نام تهران حضور دارد. حتی در نام داستانها و رمانهایی هم که می نویسد این شهر هست. دارالشفا هم در همین تهران میگذرد. شهری شلوغ، عجیب و فریبنده که همه را جذب خودش میکند. شهری که به قول چهلتن بیآسمان است اما انگار ستاره بخت خیلیها در آسمان این شهر طلوع میکند. شاید باید تهران از این دست نویسندهها زیاد داشته باشد که بعدها که بعدتر از ما میخواهند از تهران بدانند به این رمانها رجوع کنند و بخوانند. اما دریغ که اقلیم و شهر در داستانهای ما تنها در نام شهر خلاصه میشود و ردی از معماری و جاها و مکانها در این داستانها نیست. اما امیرحسن چهلتن از این نظر و از نظر خوب قصهگفتن نویسنده شاخصی است. این داستان از کتاب ساعت پنج برای مردن دیر است گزیده شده که انتشارات نگاه منتشر کرده است.
جزئیات
کارگردان:
نویسنده:
مترجم:
ناشر چاپی:
شابک:
سال انتشار: 3 سال پیش