توضیحات
یکی بود یکی نبود. در یه دشت بزرگ حیوونهای زیادی زندگی می کردند. روباه قصه ما هم یکی از حیوونهای دشت بود. روباه همیشه عادت داشت با بینی سیاه و نمناکش همه چیز رو بو بکشه تا اینکه یه روز...
شما گلهای عزیز و رنگارنگ می تونید داستانهای جغد و دارکوب، مرد دانا و قانع را در ادامه داستان بشنوید.
جغد و دارکوب
دارکوبی بود که روی یه تنه درخت توی یه جنگل زیبا زندگی می کرد. روزی از روزها جغدی اومد و روی درخت کناری خونه ساخت. جغد که برعکس دارکوب کار می کرد شبها تا صبح بیدار بود و روزها می خوابید. همین باعث شد تا بین این دو اختلاف بیفته و...
مرد دانا و قانع
مردی بود که خیلی دانا و عاقل بود و همیشه مشکلات مردم رو حل می کرد اما اون نمی تونست مشکل خودشو حل کنه. یکی از مشکلات اون قیافه زشتش بود و به خاطر همین هیچ دختری راضی نمی شد با اون ازدواج کنه. روزی از روزها شنید در جایی خیلی دور بخت هر کسی اونجاست پس تصمیم گرفت...
جزئیات
کارگردان:
نویسنده:
مترجم:
ناشر چاپی:
شابک:
سال انتشار: 7 سال پیش