توضیحات
سالِ 1959. دورانِ درخشانِ راک اند رولِ آمریکا به پایان رسیده. هواپیمایِ بادی هالی، ستارهیِ عینکیِ راک اند رول، سوم فوریه سقوط میکنه، الویس پرزلی سالِ دومِ خدمتِ سربازیاش را پشتِ سر میگذاره، لیتل ریچارد موسیقی را کنار گذاشته و دورِ آمریکا مردم را موعظه میکنه، جری لی لوئیس و چاک بری درگیرِ رسواییِ پیولا (Payola) هستن و سرنوشتشان نامعلومه. پدیدهای که سالِ 1951 با Mama It’s Alright ِ الویس شروع شده بود به نظر به آخر عمرش رسیده. تا اینکه... (پیشنهاد: برایِ زیرِ وُیس
اور قطعهیِ I Wanna Hold Your Hand اولین شمارهیِ یکِ چارت آمریکا از بیتلز)... انگلیسیها از راه میرسند و دوباره آمریکا را تصرف میکنن؛ این بار نه با توپ و تفنگ و سرنیزه که با رولینگ استونز و انیمالز (The Animals) و هالیز (The Hollies) و یارد بردز (The Yardbirds) و بیتلز. این پسرکانِ لیورپولی و منچستری و نیوکاسلی و لندنی به قولِ اریکِ بِردِنِ (Eric Burden) دیوانه، خوانندهیِ گروهِ انیمالز دست میکنن تویِ سطلِ آشغالِ موسیقیِ آمریکا و ازش فرهنگ بیرون میکشن.
هر کدوم از این گروها جدا از شهرت و محبوبیتی که در دورانِ فعالیتِ خودشون به دست آوردن، پلی شدن بین راک اند رولِ دههیِ پنجاهِ آمریکا و راکِ دههیِ شصتِ بریتانیا و مقدماتِ ظهورِ سبکهایِ متولدِ نیمهیِ دومِ دههیِ شصت مثلِ هارد راک، سایکدلیک راک و پروگرسیو راک را فراهم کردن. اما در این میان شهرتِ عامِ بیتلز و تاثیری که بر موسیقیِ دورانِ پس از خود گذاشتند بیش از دیگر گروهها بود. جان لنون، خواننده و نوازندهیِ گیتار، پل مککارتنی،خواننده و نوازندهیِ بیس، جرج هریسون، خواننده و نوازندهیِ گیتار و ریچارد استارکی ملقب به رینگو استار، خواننده و نوازندهیِ دارمز، سالِ 1960 در بندرِ لیورپول به هم پیوستند و تا جداییِ رسمیشان در 1970 سیزده آلبوم منتشر کردند و بدل شدند به پرفروش ترین و محبوبترین گروه بریتانیا و آمریکا. علاقهیِ مردم به بیتلها آنقدر زیاد بود که عملا به یک پدیدهیِ اجتماعی به نامِ بیتلمانیا یا بیتل-شیدایی منجر شد و فشن و مدلِ مویِ خاص خود را به همراه آورد. اما بزنگاهِ تاریخیِ بیتلها دقیقا وقتی بود که از سالِ 1966 به بعد آگاهانه تلاش کردند از این شهرت بکاهند و شمایلِ خودشان به عنوانِ گروهِ پاپی بزن و بکوب را دگرگون کنند. خستگیِ بیتلها از نداشتنِ زندگیِ خصوصی و مدام در معرضِ توجه بودن، تغییر خل و خویِ آنها که نتیجهیِ طبیعیِ بالاتر رفتنِ سنشان و آشنایی با جریانهایِ فکری و مرامهایِ اجتماعیِ مختلف بود، جنجالی که مصاحبهیِ لنون در آمریکا به پا کرد و باعث شد گروه-هایِ تندرویِ مذهبی از جمله کو کلوس کلنهایِ نیویورک به وضوح جلویِ دوربین تلویزیون آنها را تهدید کنند، همه و همه از دلایلِ این تغییرِ رویه و جهت بودند. این دورانِ جدید بیتلزِ دیگری با خود همراه داشت، بیتلزی که دیگر اجرایِ زنده برگزار نمی-کرد و بیشتر وقت و تمرکزِ اعضایش صرفِ تولید موسیقی در استودیو میشد. از این فصل به بعد بود که شاهکارهایِ موسیقیِ دههیِ شصت یکی پشتِ دیگری متولد شدند. از رابر سول تا ابی رود، بیتلها تویِ همهیِ سوراخ سمبههایِ موسیقیِ عصرِ خود بی هیچ هراسی سرک کشیدند و این بار جاودانگیشان را نه از منظرِ ستارههایی پاپیولار که در جایگاهِ موزیسینهایی درجه یک تثبیت کردند.
پس از فروپاشیِ آنها در سالِ 1970، هر کدام از بیتلها به راهِ خود ادامه دادند و همچنان ستاره باقی ماندند. تا هشتمِ دسامبرِ 1980 اولین ضلعِ فَب فور (چهارتایِ فوق-العاده) شکسته شد. جان لنون شب از استودیو به خانهاش در محلهیِ داکوتایِ نیویورک برمیگشت که جنابِ مارک دیوید چاپمنِ... (فحشِ خوار و مادرِ به سلیقهیِ هوستِ گرامی) با پنج گلوله از پا در آوردش. نوامبرِ بیست و یک سالِ بعد هم جرج هریسون ملقب به مردمِ سوم نهایتا بازندهیِ جنگ علیهِ سرطانِ سینهاش شد و به آرامشِ ابدی پیوست.
پل مککارتنی و ریچارد استارکی همچنان حرفهیِ خودشان را دنبال میکنند و جهان را جایی اندکی قابلِ تحملتر.
شمارهیِ صفرِ رادیو ری وی یو را با قطعهیِ راهِ دراز و پر پیچ و خم از بیتلها به پایان بردیم. حالا در این شماره یک ساعتی با بیتلها همراه میشیم و با تمرکزِ بیشتر رویِ دورانِ دومِ کاریشان از لابه لایِ قطعاتِ درخشان و جاودانهیِ آنها نیم نگاهی میندازیم به تاثیراتِ "تصرف بریتانیایی" یا British Invasion بر موسیقیِ دهههایِ شصت و هفتاد.