ای داغ از قلب پریشانم چه میخواهی، ای جای زخم کهنه از جانم چه میخواهی!
دریاچه ای خشکیده در آغوش خود دارم، باران سرخ از ابر چشمانم چه میخواهی!
ای وای از این، ای وای از این از دست دادن ها، ای مرگ از جان رفیقانم چه میخواهی...
این اپیزود رو تقدیم می کنم به اردوان عزیزم که رفتنش داغی سوزان بر دلهای دوستدارانش گذاشت.
عاطفه جان این رو فراموش نکن، که نام و یاد اردوان همیشه و همیشه ماندگار و زنده خواهد بود.
تاریخ انتشار: بیستم دی ماه سال 1403
از اینکه همچنان در معرفی این پادکست همراهی می کنید و برام کامنت میزارین، سپاسگزارم.
ممنون که من رو می شنوید.
مرضیه علی محمدی
اولین نفر کامنت بزار
وسعت کوچک رهایی را از نگاه اسیر باید دید
...
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید...
...
از زمستان چه خواهد ماند، وقتی بهار از راه برسد....
زمانی که این اپیزود رو ضبط کردم، یک ساعت قبلش ی...
حالیا معجزه ...
این اپیزود با بقیه ی اپیزودها برام فرق داره، او...
من بهشت رو دیدم. نه اون بهشتی که توی اون دنیا و...
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که از انف...
اپیزود چهارم: لالایی
این مدت ک...
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است