
توضیحات
یکی بود یکی نبود سوزن گرامافون گیر کرده. سرم را برمی گردانم . از پشت پنجره با شیشه های دودی آسمان را می بینم که چقدر به من نزدیک است و من در این طرف پنجره بر روی صندلی آرام نشسته ام و اسلحه ای را به سمت قلبم نشانه رفته ام. چند لحظه بعد به آرامی ماشه اسلحه را می کشم ...
برچسب ها:
# داستان # شب # داستان های شب # قصه # صوتی # سوزن # گرامافون # زن # مرد # شوهر
گویندگان:
سیامک احمدی
تاریخ انتشار:
3 سال پیش
بر اساس علاقهی شما
شنیدنی های این کانال

نظرات
نظری ثبت نشده است
برای ارسال نظر ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.