توضیحات
دختری بود به نام مالیکت، اون خانواده فقیری داشت که ماهیگیر بودند و کنار خلیج زندگی می کردند. مالیکت دختر شاد و سر حالی بود که دوست داشت با قایق سفر کنه و جاهایی که تا حالا هیچ کس ندیده پیدا کنه. یه روز پادشاه دریاچه که دخترش رو از دست داده بود، مالیکت و می بینه و تصمیم می گیره....
شما دوستهای عزیز می تونید در ادمه این داستان، قصه های "روباه و سوسمار" و "گاو حسن چه جوره"را بشنوید.
جزئیات
کارگردان:
نویسنده:
مترجم:
ناشر چاپی:
شابک:
سال انتشار: 6 سال پیش