
توضیحات
مادرم اون روزا همه چیز براش حیف بود جز خودش، یه صندوق چوبی بزرگ داشت پر از چیزای حیف، تو خونه ی ما به چیزایی حیف گفته میشد که نباید اونا رو مصرف می کردیم، نباید به اونا دست میزدیم فقط هر چند وقت یه بار میتونستیم اونا رو خیلی تند ببینیم و از شوق داشتن اونا حظ کنیمو از حسرت نداشتن اونا غصه بخوریم، حیفِ مادرم که دیگه نمیتونه در صندوق حیفو باز کنه و چیزای حیفو در بیاره و با دستای ظریف و سفیدش اونا رو جلوی چشمای پر احساسش بگیره و از تماشای اونا لذت ببره. مادرم هیچوقت خودشو جز چیزای حیف به حساب نیاورد، دستاش، چشماش، موهاش، قلبش، حافظه ش، همه چیزشو به کار انداختو حسابی اونا رو کهنه کرد. حالا داشته هاش اونقد کهنه شده که وصله برادرم نیست. حیفِ مادرم که قدر حیف ترین چیزا رو ندونست، قدر خودشو ندونستو جونشو برای چیزایی که اصلا حیف نبودن تلف کرد...
برچسب ها:
گویندگان:
نسرین نعمتی
تاریخ انتشار:
3 سال پیش
بر اساس علاقهی شما

نظرات
برای ارسال نظر ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.