
توضیحات
اثر معروف داش آکل به قلم صادق هدایت مکان وقوع داستان شیراز است. چرا؟ چون شیراز شهری ست که تداعی کننده تاریخ (تخت جمشید) مذهب (شاه چراغ) عشق و رندی (حافظ و سعدی) و سرانجام سنت هاست. مفاهیمی که با درون مایه داستان هماهنگی کامل دارد. علاوه برآن نمادهای دیگر در داستان به فضای تاریخی آن کمک کرده است: قهوه خانه، نام محله سردزک، توصیف گذر، نوع لباس پوشیدن شخصیت ها، حمل قمه، طنین زبان و لحن همه نشان میدهد که داستان قبل از دوره معاصر اتفاق افتاده است. درهمان سطر اول قهرمان و ضد قهرمان معرفی میشوند. داش آکل نماینده تیپ عیاران و جوانمردان است و درخدمت ارزش های پذیرفته شده جامعه خویش و کاکا رستم درخدمت قشر فرومایه و انگل جامعه است و نماینده آن تیپ از آدم هاست که به پهلوان پنبه مشهورند. اصولا انتخاب نام برای افراد در داستان مطابق با عملکرد آنان و بسیار پر معناست. داش واژه ای ترکی است و کاکا هم در فارسی به معنای برادر آمده است. وقتی معنای هر دو واژه یکی است در واقع نویسنده یک صنف خاص را با این نامگذاری مشخص میکند. افرادی از یک صنف که درخدمت طبقات مختلف هستند. این اختلاف را هدایت با بار مثبت معنای داش و بار منفی کاکا مشخص میکند. چون کاکا علاوه بر معنای برادر در ترکیباتی نظیر کاکا سیاه نیز به کار میرود. کاکا سیاه آدم روسیاهی است . به عبارتی آدمی سیاه که ادای خوشبختها را درمیآورد. هدایت درچند جای داستان این کاکا رستم را معرفی کرده است. میدانیم که رستم جهان پهلوان نامدار ایرانی است و در داش آکل ضد قهرمان نامش کاکا رستم است و نه رستم. به عبارتی ادای رستم را در میآورد ولی خود رستم نیست. نویسنده در دوجا به این نامگذاری کنایی اشاره کرده است (بی غیرت ها رجز میخوانند، آن وقت معلوم میشود رستم صولت وافندی پیزی کیست) یعنی خود را مانند رستم نشان میدهد اما درجنگ میگریزد و ترسوست و در جای دیگر میگوید (داش آکل دست برد قمه خود را از غلاف بیرون کشید. کاکا رستم هم مثل رستم در حمام قمه اش را به دست گرفت)و رستم در حمام اشاره به نقش و نگارهایی است که درقدیم بر روی دیوار حمام میکشیدند. درواقع کاکا رستم سایه اوست نه خود او. دیگر مرجان است. به راستی چرا مرجان؟ زیرا مرجان موجود دریایی است که در اعماق تاریک دریا نشسته. مرجان داش آکل هم در اعماق تاریک جامعه خاموش مانده و حتی در داستان یک کلمه حرف هم نمیزند و هدایت چقدر زیبا او را نشان میدهد از لای پرده. چون زنان جامعه سنتی در پس پرده زندگی میکند. تنها کلامش اشکی است که در پایان داستان از چشمانش سرازیر میشود. واژهی سرازیر گشودن عقده چندین ساله است. اشکی است پرسروصدا اما خاموش و چه زیبا هدایت مظلومیت او را در جامعه سنتی نشان میدهد.
برچسب ها:
گویندگان:
مریم راعی
تاریخ انتشار:
1 هفته پیش
قسمتها
شنیدنی های این کانال

نظرات
برای ارسال نظر ابتدا باید وارد حساب کاربری خود شوید.