توضیحات
سعی میكنم لبخند بزنم، ولی حتی نگاه كردن در چشم مردم هم دشوار است. صداي پدرم را ميشنوم كه در گوشم میگويد: «تماس چشمی، آنا.» ولی برقرار كردن تماس چشمی يعنی ديدن و ديده شدن. سعی میكنم از آن اجتناب كنم. در مقابل صحبتهای مردم سرم به نشانه تأييد حركت میكند، ولی قلبم در مخالفت با آنها فرياد میزند: «نه او به جای بهتری نرفته. جايی كه بايد باشد همينجاست. هيچ جايی بهتر از اينجا برايش نيست. در كنار ما...»
جزئیات
کارگردان:
نویسنده:
مترجم:
ناشر چاپی:
شابک:
سال انتشار: 4 سال پیش