

می خواستم نویسنده شوم ، آشپز شدم این آلبوم بهادار میباشد
می خواستم نویسنده شوم ، آشپز شدم این آلبوم بهادار میباشد
6 سال پیش
بخشهایی از داستان سبزیپلو و ماهی کتاب : میخواستم نویسنده شوم،آشپز شدم نویسنده: فاطمه ستوده گوینده: فاطمه ستوده انتشارات: هیلا گفتم : ((شام شب عید خوردنی است واقعاً. چی بپزم برایتان ؟)) یکهو چشمهایش برق زد . چنان لبخندی زد و چانه اش لرزید که انگار چیزی بهش وحی شده باشد. گفت : ((سبزی پلووماهی.)) زمان ایستاد . زمین استاد . آسمان آمد زمین . زمین دهان باز کرد و من آب شدم رفتم تویش . لال شده بودم . پناه بردم به اتاق خواب و به هقهق افتادم . فینفینکنان گفتم : ((این همه غذا توی دنیا هست.عدل باید بگوید سبزی پلووماهی؟ از دیروز یک کلمه درست و حسابی هم حرف نزده. حالا پس چرا شادو شنگول شد یکهو؟)) پیمان بغلم کرد.گفت: ((مردم چه می دانند گربهی خانه ما لب به ماهی نمی زند؟پاشو فینفین نکن . این اسمش چوب خداست. )) و پقی زد زیر خنده. زیرکانه و سرخوشانه. روی زمین خدا از دو چیز میترسیدم : ((ماهی)) و ((آسانسور در بسته)). ادامه این داستان را صوتی بشنوید.... - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - فروشگاه اینترنتی شهرکتاب و شنوتو پروژه جدیدی را شروع کرده اند. در این پروژه ما از نویسندگان و مترجمان عزیز دعوت میکنیم که به استودیوی شنوتو بیایند و بخشهایی از کتاب خود را برای شما بخوانند. هدف از این پروژه این هست که کاربران با شنیدن بخشهایی از کتاب با محتوای آن و فضای فکری نویسنده/مترجم بیشتر آشنا شوند و تصمیم بهتری برای خریدن کتاب بگیرند؛ ضمن اینکه به محتوا صوتی فارسی بر روی وب غنای بیشتری بخشیده شود. این فایل های صوتی را میتوانید در وبسایت شنوتو و بخش آوای کتاب فروشگاه اینترنتی شهرکتاب گوش کنید. اگر شما نویسنده ویا مترجم هستید ومایلید که به این حرکت بپیوندید با فروشگاه اینترنتی شهرکتاب و یا شنوتو تماس بگیرید.